معنی سام ریمی

حل جدول

سام ریمی

کارگردان فیلم مرد عنکبوتی


فیلمی از سام ریمی

مرد تاریکی

ارتش تاریکی

مردعنکبوتی، ارتش تاریکی

مرد عنکبوتی، ارتش تاریکی

لغت نامه دهخدا

ریمی

ریمی. (ص نسبی) || منسوب به ریمه که ناحیه ای است در یمن. (از معجم البلدان).

ریمی. (اِخ) محمدبن عیسی ریمی شاعر عرب. (از معجم البلدان). زرکلی مرگ وی را به سال 792 هَ. ق. نوشته است. برای اطلاع از نمونه ٔ اشعار وی رجوع به اعلام زرکلی شود.

ریمی. (ص نسبی) منسوب به ریم به معنی چرکین و ریمناک. (از یادداشت مؤلف). رجوع به ریم شود.


سام

سام. (اِ) در سانسکریت بمعنی حدیث خوش است. (التفهیم ص 62). رجوع به سام بیذ شود.

سام. (اِخ) خلف کیقباد. (فهرست ولف):
چو به زاد برزین رستم نژاد
چو سام یل از تخمه ٔ کیقباد.
فردوسی.

سام. (اِخ) از قراء غوطه دمشق است. (معجم البلدان).

سام. (اِخ) نام کوهی است در ماوراءالنهر. (آنندراج) (شرفنامه ٔ منیری) (جهانگیری).

سام. (اِخ) ابن نوح علیه السلام. بقول بعضی مورخان پیغمبر مرسل است.اکثر انبیاء و جمیع اهل ایران از تخم اویند و او را شش پسر بود. رجوع به تاریخ گزیده ص 27 شود. سام بن نوح را هفت پسر بود مادر وی عموریه از نسل ادریس (ع) قوم عاد ازنسل ویند. رجوع به حبیب السیر و رجوع به سام شود.

سام. (اِخ) نام یکی از نجبای ایران که معاصر هرمزد بوده. (فهرست ولف):
ز شیراز چون سام اسفندیار
ز کرمان چو پیروز گرد سوار.
فردوسی.

فرهنگ معین

سام

زهردار، ذوسم، سام ابرص. [خوانش: (مّ) [ع.] (ص.)]

معادل ابجد

سام ریمی

361

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری